تیر ۳۰۱۳۹۱
 


زنان در طول زندگی با مردانی که دائما از رفتارها و اعمال آنان ایراد می گیرند، قدرت تمرکز لازم خود را از دست می دهند و در توالی زمان احساس می کنند هر کاری که انجام می دهند،اشتباه و نادرست است و همین حالاست که شوهران آنان سر برسند و به بدگویی و رفتاری زننده و غیر انسانی در مواجه با کار آنان بپردازند. یکی از بارزترین پیامدهای زندگی با مردان ایرادگیر و ریزبین را می توان ایجاد وسواس خفیف و یا گاهی شدید درزنان برشمرد…


تمایل انسان ها به برخورداری از وجه ای مناسب، قابل اعتماد و مطلوب در نزد دیگران از سابقه ای به قدمت تاریخ برخوردار است.

این موجودات اجتماعی، همواره خواهان داشتن ارتباطاتی هستند که طی آن از سوی دیگر هم نوعان خود مورد تمجید و تحسین قرار گیرند و از راه های گوناگونی جهت نیل به این مقصود بهره می جویند.

در این میان هستند اشخاصی که با گرفتن ایراد و انتقادهای بی مورد و بی جا، سعی بر ضعیف نشان دادن مخاطب خود دارند تا از این منظر برای خود کسب قدرت نمایند و موقعیت فردی و اجتماعی خود را قوت بخشند.

این پیامد اغلب و به صورتی چشمگیرتر در میان مردان جامعه مشاهده می شود و آن زمانی که این مردان منتقد دارای شخصیتی بدبین و شکاک نیز باشند، معضل حادتر شده و همسران و یا همکاران و حتی خانواده های آنان درگیر مشکلاتی می شوند که گاه لاینحل می ماند و به بروز اختلالات روانی در افراد منجر می شود.

یک روان شناس ، نظرش در خصوص تأثیرات رفتاری این دست از مردان بر همسران این است که جای بسی تأسف است که مردان ایرادگیر تمام مشکلات و معضلات و رخدادهای ناگوار زندگی خود را به همسران، مادر و یا خواهر و حتی همکاران خود مرتبط می دانند و می توان گفت آنان همیشه و به صورتی دائمی مشغول تقسیم تقصیرات هستند تا از این راه خود را تبرئه نمایند و اجازه ندهند کسی نوک پیکان کم کاری و یا بی توجهی و بی مسئولیتی را در زندگی به سوی آنان نشانه رود.وی در ادامه تصریح کرد: مشکل از جایی آغاز می شود که این افراد نقاط قوت و رفتارهای مثبت اطرافیان خود و به ویژه همسرانشان را نمی بینند و یا در صورت مشاهده اهمیتی به آن ها نمی دهند، از این رو همسران این مردان دچار کمبود محبت و بذل توجه می شوند و در صورت تداوم این برخوردها و حرکات دچار مشکلات شخصیتی و رفتاری می شوند.

او یکی از بارزترین پیامدهای زندگی با مردان ایرادگیر و ریزبین را می توان ایجاد وسواس خفیف و یا گاهی شدید در زنان برشمرد و افزود: زنان؛ در طول زندگی با مردانی که دائماً از رفتارها و کارهای آنان ایراد می گیرند، قدرت تعقل و تمرکز کامل و جامع خود را از دست می دهند و در توالی زمان احساس می کنند هر کاری که انجام می دهند، کم اهمیت ،اشتباه و نادرست است و همین حالاست که شوهر خان سر برسد و به بدگویی و نشان دادن رفتاری زننده و غیرانسانی در مواجه با کار آنان بپردازند.

زنانی که در رابطه با مردان ایرادگیر و بهانه جو هستند، به مرور زمان اعتماد به نفس و روحیه ی انسانی خود را از دست می دهند و از جایی که همواره از دست همسران خود عصبانی و خشمگین هستنداحساسات را به دلیل برخی ملاحظات بروز نمی دهند و یا کم تر ابراز می دارند

وی؛ رفتارهای زنان در برخورد با چنین مردانی را گاهی بروز عکس العمل ها و واکنش های غیر طبیعی و شدیدالحن خواند و تأکید کرد: قهرها، نزاع و دعواهای طولانی مدت میان این زوج ها به ایجاد روابطی سرد و حتی جدایی منجر می شود، اما آن دسته از زنانی که به هر دلیلی در زندگی با این مردان می مانند و از سوی دیگر نمی توانند آنان را اصلاح کنند، سعی در اصلاح خود می نمایند به نحوی که دیگر جایی برای غرغرها و ایرادات بیجای مردان نماند، که این امر هرگز میسر نیست، زیرا هیچ فردی کامل و بی عیب نیست و از طرف دیگر این مردان به ایرادگیری به جا و درست نمی پردازند، بلکه دستمایه ی بهانه جویی های آنان، اتفاقات غیرواقعی و ساخته و پرداخته ی ذهن آن هاست.

میزان بروز پدیده ی افسردگی های خفیف و یا حاد در این زنان بسیار بالا و فزاینده است .زنانی که در رابطه با مردان ایرادگیر و بهانه جو هستند، به مرور زمان اعتماد به نفس و روحیه ی انسانی خود را از دست می دهند و از جایی که همواره از دست همسران خود عصبانی و خشمگین هستند و آن احساسات را به دلیل برخی ملاحظات بروز نمی دهند و یا کم تر ابراز می دارند، دچار افسردگی های مزمن می گردند و روابط آنان با گذشت زمان سیاه و سیاه تر شده تا به ورطه ی کامل نابودی کشیده می شود.

وی، وسواس را یکی از اصلی ترین پیامدهای زندگی با مردان بهانه جو و ایرادگیر برای زنان دانست و خاطرنشان کرد: این زنان دچار وسواس می شوند و چنانچه درمان نشوند، دیگر به هیچ عمل خود اطمینان نخواهند داشت و گاه شاهد خواهیم بود که خانه ی خود را در طول روز بارها نظافت می کنند و یا بچه ها را از شدت توجه و پاکیزگی کلافه می کنند و از ترس برخورد اشتباه با دیگران و سرزنش و نکوهش همسران خود، با اطرافیان قطع ارتباط می کنند و پیله ای قطور که مانع از پیشرفت و برخورداری آنان از زندگی سالم از لحاظ مادی، روانی و جسمی می گردد، به دور خود می کشند.

ضعف عزت نفس و اعتماد به نفس از عوارض دیگر زندگی با شوهران ایرادگیر،بدبین و کنترل کننده است.

-اضطراب هم دیگر عوارض زندگی با اینگونه مردان است.زیرا فرد دائم در معرض اتهام و اشکال قرار دارد.

-همچنین میتوان راهکار درمان خودخواسته و آگاهانه ی این اختلال را مستلزم کمک مردان و زنانی دانست که در این نوع رابطه ها قرار دارند .احساس رضایت اگر یک سویه باشد دیگر نمی تواند واقعی باشد و مردان باید بدانند نیمی از احساس شادی و رضایت کمک به ایجاد این احساس در شریک زندگی آنان است. مردان باید کاری کنند تا این احساس از زنان وسواسی دور شود که کسی را ندارند که به خاطر او بهبود یابند و یا پیشرفت نمایند.

اینگونه مردان باید به نکات مثبت بی شماری که زنان آنان دارا هستند توجه نموده و دست از ذهن خوانی های اشتباه و نادرست خود بردارند . این گونه مردان باید درست زیستن را بیاموزند تا بتوانند با برخوردهای انسانی و صحیح، جایگاه واقعی زنان خود را ارج نهند و باور کنند. زنان آنان به همان میزان که آنان انسان هستند، انسانند و باید از حقوق اولیه و طبیعی خود بهره مند گردند و هیچ شخصی این اجازه و حق را ندارد که حقوق مسلم فردی و اجتماعی را از آنان بگیرد و زنان را تبدیل به موجودات ضعیف، حاشیه ای و بیمار سازد.

دکتر دارابی،روانشناس و مشاور خانواده و استاد دانشگاه.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.