مرداد ۱۴۱۳۹۱
 

 زندگی در کنار انسانهای دشوار(Difficult people).

زندگی در کنار برخی آدمها واقعا سخت و دشوار است.زندگی با اینگونه افراد ما را دچار اضطراب،ترس،احساس گناه و شرم و در دراز مدت به دلیل استرسهای وارده و اضطراب،دچار انواع و اقسام بیماریهای جسمانی خواهد کرد.علاوه بر این،زندگی با اینگونه اشخاص به سلامت و بهداشت روان شما آسیب جدی خواهد زد،برای مثال زندگی با یک انسان پارانویید یا بدبین و کج خیال شما را در یک اضطراب دائمی قرار میدهد که امروز چه خیالی در مورد من خواهد داشت.یا زندگی با فرد عصبانی شما را ترسو خواهد کرد و زندگی با آدم ایراد گیر و عیب جو،در دراز مدت اعتماد به نفس و عزت نفس شما را تضعیف خواهد کرد.زندگی با این افراد موجب میشود که شما لذتی از زندگی و زنده بودنتان نبرید.اگر با این افراد زندگی میکنید برای ادامه زندگی، با یک یا چند روانشناس و مشاور کاردان و با تجربه مشاوره داشته باشید و اگر راه گریزی ندارید با قبول واقعیت کمتر آسیب خواهید دید.زندگی با هر یک از اینگونه از آدمها روش خاصی دارد که باید از روانشناسی که مراجعه میکنید از وی بپرسید و یاد بگیرید.یا به کتابها و مقالات معتبر مراجعه نمایید.

   چند هفته پیش خانمی جهت مشاوره به اینجانب مراجعه کرد.او گفت والدینم در سن زیر۱۸سالگی شوهرم دادند.بعد از ازدواج متوجه شدم این آقا معتاد به تریاک است.حتی میل جن سی چندانی هم نداشت و من سه هفته بعد از عروسی باکره بودم.درست در روز عروسی مرا تنها گذاشت و با دوستانش رفت سراغ تریاک کشی.علاوه بر این موارد،از لحاظ اخلاقی و رفتاری هم بی مسئولیت بود و توجهی به من نداشت و انگار بود و نبود من براش فرقی نداشت.من این واقعیت را به والدینم گفتم و آنها در جوابم گفتند، تو باید با او زندگی کنی و طلاق در خانواده ما سابقه ندارد و از این حرفها که همه شما با آن آشنا هستید..من هم چون ۱۷ سال داشتم جرات تصمیم گیری نداشته ام. بارها از او خواستم که با هم به یک مشاور مراجعه کنیم ولی او همیشه مخالفت میکرد و میگفت من روانشناسی و مشاوره را قبول ندارم ،اونا خودشون بیشتر مشکل دارند و حالا دکون باز کردند و…حالا با داشتن یک بچه  و بعد از ۱۱ سال زندگی مشترک قصد جدایی دارم.(البته او حالا که تصمیمم جدی شده ،حاضر شده که به روانشناس مراجعه کند،چون دیگه این تو بمیری ازون تو بمیریهای قبلی نیست و مجبور شده است که واقعیت را بپذیرد).

       -انسانهای دشوار زیادند ولی عمده آنها به شرح زیر است:

۱-افراد بدبین و دارای سوء ظن دائمی(مثل اختلال شخصیت پارانوئید و اختلال هذیانی).

۲-افراد دمدمی مزاج و مودی(مثل بیماران مرزی و دوقطبی).

۳-افراد کنترل کننده و ایراد گیر(اختلال شخصیت وسواسی و افراد کمال گرا).

۴-افراد خودشیفته و عقل کل(اختلال شخصیت خودشیفته).

۵-افراد درونگرا و گوشه گیر (مثل اختلال شخصیت اسکیزوئید و اجتنابی).

۶-بیماران روانی شدید(مثل بیماران اسکیزوفرن).

۷-انواع بیماران روانی- جن سی(مثل بیماران سادیست و ماژوخیست و افراد هم جنس خواه و منحرفین جن سی).

۸-افراد معتاد به مواد مخدر در هر نوع آن.

۹-افراد دروغگو و خالی بند.

۱۰-آدمهای عصبانی و پرخاشگر(افردی که زود از کوره در میروند و کنترل رفتاری ندارند).

۱۱-افراد دائم الخمر.

۱۲-افراد نا پخته ( کودکان بزرگسال یا بزرگسالان کودک).

۱۳-انسانهای بی مسئولیت و هردمبیل.

۱۴-افرادی که همیشه نقش قربانی را بازی میکنند و از زمین و زمان شاکی و گله مندند.

۱۵-افراد قهر کننده.یعنی افرادی که زود یا دیر به دیر قهر میکنند و در سکوت عمیق فرو میروند و طرف مقابل باید تحمل کند تا آقا یا خانم دوباره برگردد.گاهی تا طرف مقابل کوتاه نیاید و با وجود حق به جانب بودن،عذر خواهی نکند(که خیلی زور دارد) طرف( بیمار)روزه قهر خود را نمیشکند.شواهد نشان میدهد مردها بیشتر از زنها به این حالت دچار هستند و این صفت شخصیتی متاسفانه بیشتر زمینه ارثی دارد.

و…

توصیه های ضروری:

 -به باور من و بر اساس تجربه حرفه ای خودم، اگر با اینگونه آدمها ازدواج کردید بدانید که این افراد با گذشت زمان بهتر نخواهند شد و انگیزه ای برای تغییر نخواهند داشت و بیهوده دل خود را به این امیدها خوش نکنید و هر چه زودتر در صدد نجات زندگی خود باشید.چون همه ما یک بار شانس زندگی در این دنیا را خواهیم داشت.پس عمر خود را که هدیه الهی است،با این افراد تلف نکنید.البته شما اختیار دارید هر طور میخواهید عمل نمائید ولی گذشت زمان به شما واقعیات را اثبات خواهد کرد.

  -نکته دیگر اینکه اگر  مجبورید که به زندگی با اینگونه اشخاص ادامه دهید بدون مشورت با یک روانشناس مجرب در مورد این اشخاص،بچه دار نشوید که اگر روزی تصمیم به جدایی داشته اید،بچه دار بودن دست و پای شما را بند نکند و نیز یک فرد دیگری را وارد این زندگی بیمار نکنید(مثل مورد بالا).

 -اگر شما هنوز ازدواج نکردید و به یکی از موارد فوق دچار هستید اول در صدد تغییر و درمان خود باشید بعد تصمیم به ازدواج بگیرید.جالب اینجاست که همسران این افراد وقتی مراجعه میکنند،اظهار میدارند که من از اول به این آقا یا خانم(بیشتر آقا)گفتم که تو باید به یک روانشناس و مشاور مراجعه کنی،ولی او هیچ وقت راضی نمیشود و حتی میگوید تو مشکل داری و این روانشناسا هم دکون باز کردند و ازین مزخرفات.

یادم است که در دوم دبیرستان که بودم،معلم انشاء شعری را روی تخته نوشت و گفت : بچه ها موضوع انشاء هفته بعد شما این شعر سعدی است:

ذات بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بد است

تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.

من یک انشای توپی نوشتم که در واقع در مواردی با مقصود این شعر مخالفت کردم،چرا که سعدی با این بیت،اراده و اختیار انسان را نادیده میگیرد.الان هم همین باور را دارم ولی معتقدم در مورد برخی آدمها از جمله انسانهای دشوار، در اغلب موارد صحیح است.والسلام.

===================

دکتر دارابی-روانشناس و استاد دانشگاه.

کلمات کلیدی=انسانهای دشوار،انسانهای مشکل،با انسانهای دشوار چگونه باید زندگی کرد،زندگی در کنار انسانهای بیمار با ما چه میکند؟انسانهای روانی،آدمهای سخت و بیمار.انسانهای دشوار،انسانهای مشکل،با انسانهای دشوار چگونه باید زندگی کرد،زندگی در کنار انسانهای بیمار با ما چه میکند؟انسانهای روانی،آدمهای سخت و بیمار.انسانهای دشوار،انسانهای مشکل،با انسانهای دشوار چگونه باید زندگی کرد،زندگی در کنار انسانهای بیمار با ما چه میکند؟انسانهای روانی،آدمهای سخت و بیمار.انسانهای دشوار،انسانهای مشکل،با انسانهای دشوار چگونه باید زندگی کرد،زندگی در کنار انسانهای بیمار با ما چه میکند؟انسانهای روانی،آدمهای سخت و بیمار.انسانهای دشوار،انسانهای مشکل،با انسانهای دشوار چگونه باید زندگی کرد،زندگی در کنار انسانهای بیمار با ما چه میکند؟انسانهای روانی،آدمهای سخت و بیمار.انسانهای دشوار،انسانهای مشکل،با انسانهای دشوار چگونه باید زندگی کرد،زندگی در کنار انسانهای بیمار با ما چه میکند؟انسانهای روانی،آدمهای سخت و بیمار.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.